$$$$ بوي ياس$$$$


 سفارش امام زمان به سید

آیت الله وحید

 

متاسفانه یکی از آفتهای بزرگی که گریبانگیر ما می شود آفت عوام زدگی است. با اینکه از اهل علم توقع علم و حلم و تعقل می رود اما متاسفانه برخی از اعمال و رفتارهای ما نوعی عوام زدگی به دنبال دارد و از ساحت تعقل و منطق دور است.

شکی نیست که یکی از توفیقات بزرگی که میتواند در طول حیات انسان نصیب او شود، دیدار با امام معصومی است که در زمان او زنگی می کند. اهمیت این مساله بر کسی پوشیده نیست.

اما نکته مهم اینجاست که دیدن امام زمان به تنهایی موضوعیت ندارد. بلکه مساله وقتی حیاتی و مهم می شود که امام زمان علیه السلام ما را ببیند و به ما عنایت و توجه بفرماید.

در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز کسانی بودند که در جوار آن حضرت زندگی می کردند اما به جز اذیت و آذار، چیز دیگری برای پیامبر نداشتند.

ابوجهل مصداق بارز این اهانت هاست. از  سوی دیگر افرادی مانند اویس قرنی، حضرت را زیارت نمی کند ولی پیامبر اکرم به او عنایت ویژه ای دارد و وقتی وارد می شود و اویس را نمی بیند می فرماید بوی بهشت را استشمام می کنم.

حسن ز بصره بلال از حبش صهیب از روم                              ز خاک مکه ابوجهل این چه بوالعجب است

تمام اینها از یک مطلب حکایت می کند و آنهم اینکه عنایت و توجه معصوم است که موضوعیت دارد نه صرف دیدار آن بزرگواران.

پرواضح است که ابتدائی ترین نکته ای که می تواند به ما کمک کند تا توجه آن بزرگوران را به خودمان جلب کنیم تبعیت و پیروی از دستوراتشان است.

اگر بخواهیم دستورات آن بزرگواران را در یک کلمه خلاصه کنیم باید بگوییم: ترک محرمات، اما در این میان نکته های ریزتر و ضریف تری هم هست که به منزله شاخ و برگ این اصل مهم و حیاتی است که از لابلای کلمات آن بزرگواران به دست می آید.

این داستان را بخوانید:

سید بزرگوارى از اهل علم و تقوى نقل كرد: از سامرا به قصد زیارت سید محمد مى رفتم ، راه را گم كردم هرچه ادامه دادم پیدا نكردم تشنگى و خستگى مرا از پاى درآورد، از گرماى شدید و عطش فراوان روى خاكهاى گرم افتاده ، بیهوش شدم ناگهان چشم گشودم سر خود را بر زانوى شخصى دیدم كوزه آبى داشت قدرى به من آب داد كه به شیرینى آن نخورده بودم سفره نانى داشت دو سه نان ارزن در آن بود. از آن نان به من داد.

بعد فرمود سید! در این نهر آب خود را شستشو بده گفتم برادر اینجا كه نهرى نیست من از تشنگى مشرف بهلاكت بودم شما به داد من رسیدید. فرمود این آب جارى خوشگوارى است .

در این موقع چشمم به نهرى جارى باصفایى افتاد در شگفت شدم با خود گفتم آب به این نزدیكى ! من از تشنگى داشتم مى مردم ؟

فرمود قصد كجا دارى ؟ گفتم زیارت حرم مطهر سید محمد. فرمود این حرم سید محمد است تا نگاه كردم دیدم نزدیك است و حال اینكه از جایى كه راه را گم كردم تا حرم مسافت زیادى بود. به طرف حرم راه افتادم در بین راه مطالبى فرمودند كه در خاطر خود سپردم .

1. تاءكید در تلاوت قرآن شریف و انكار شدید كردند بر كسانى كه مى گویند قرآن تحریف شده حتى نفرین فرمودند بر آنهایى كه حدیثهاى تحریف را جهل كرده اند.

2. تاءكید در گذاردن عقیقى كه نامهاى مقدسه معصومین علیه السلام بر آن نوشته شده ، زیر زبان میت .

3. تاءكید در زیارت بقاع متبركه ائمه علیه السلام امام زاده ها و قبور صلحا و علما.

4. تاءكید در احترام سادات و ذریه علویه و فرمودند: سید! قدر انتساب به خاندان رسالت را بدان و این نعمت را بسیار سپاسگزارى كن كه موجب سعاادت و سربلندى است .

5. تاءكید مجدد فرمودند در قرآن خواندن و نماز شب و فرمودند: سید! حیف است از اهل علم كه خود را وابسته به ما بداند و مداومت بر نماز شب ننماید.

6. سفارش فرمودند درباره تسبیح حضرت زهرا علیه السلام و زیارت حضرت سیدالشهداء از دور و نزدیك .

7. تاءكید در حفظ كردن خطبه حضرت صدیقه طاهره و خطبه شقشقیه و خطبه حضرت زینب در این حال به این اندیشه فرو رفتم كه این شخص عرب كیست شاید امام زمان است یك مرتبه دیدم تنهایم و كسى با من نیست .(1)

نماز شب در طول چهل سال : حضرت آیة الله وحید خراسانى در ضمن درس كه نویسنده از نوار آن را منتقل كرده ام . فرمودند مرحوم حاج شیخ حبیب الله گلپایگانى كه در مشهد مقدس معروف و شخصیت مورد اعتمادى بودند.

سالها در مسجد جامع گوهرشاد به اقامه جماعت اشتغال داشتند. اهل علم و طلاب علوم دینیه (كه نویسنده خود شاهد آن بوده ام ) معمولا پشت سر ایشان نماز مى خواندند. آقاى وحید فرمودند من خودم بیست سال تحت سرپرستى ایشان در مدرسه حاج حسن بودم .

آقاى گلپایگانى به من فرمودند در تهران مریض شدم و در بستر افتاده بودم . یك روز رو كردم به جانب حضرت رضا علیه السلام گفتم آقا! مدت چهل سال تمام نماز شب و نافله نیمه شبم را پشت درب صحن سجاده پهن كردم در سرما و گرما خواندم تا درب باز مى شد و داخل حرم مى شدم حالا در این بستر افتاده ام به من عنایتى نمى فرمایید؟

ناگاه در همان حال بیدارى دیدم در بستان و باغى در خدمت حضرت رضا علیه السلام هستم ایشان از داخل این باغ یك گل چیدند و بدست من دادند، آن گل را بوییدم و حالم خوب شد. آن دستى كه حضرت رضا علیه السلام به آن دست گل دادند چنان با بركت شد كه بر سر هر بیمارى مى كشیدم رفع مرض مى گردید.

آقاى وحید فرمودند: خود حاج شیخ فرمودند ابتدا با یك دست كشیدن رفع بیماریهاى صعب العلاج مى شد ولى بعدا كه با این دست با مردم مختلف مصافحه كردم آن بركت اول را از دست داد. حالا باید بعد از دست كشیدن دعاهاى دیگرى را ضمیمه كنم و بخوانم تا شفا پیدا كند.

آقاى وحید مى فرمودند. بیمارهاى مختلفى بدست ایشان شفا یافتند


 

 

منابع:

برگرفته از کتابهای:

1-  كتاب منتقم حقیقى ص 371 به نقل پنجاه داستان رجالى

2- نماز شب یا تهجد – موسی خسروی

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها
 

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

ترکیه

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

فلسطین

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

لبنان

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

آلمان

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

فلسطین

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

مصر

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

افغانستان

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

پاکستان

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

سوریه

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

لبنان

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

هند

عکسهای دیدنی: حجاب زنان مسلمان در سایر کشورها

عراق

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

تو آن چیزی خواهی شد که به آن می اندیشی و عمل میکنی .
 
 
زندگی هدیه خداوند به ماست و ” شیوه زندگی ” ما ، هدیه ما به خداوند .
 
 
پربارترین گنج ، قلبی عاشق است که با همه در آرامش است .
 
 
بیدار شو . قوی باش . کارهای زیادی هست که باید انجام بدهیم . بارهای زیادی هست که باید بر دوش بکشیم . قوی باش ، خوب بجنگ و پیروز شو .
 
 
بهترین لحظات زندگی ، اوقاتی است که احساس می کنیم عشق را به دیگران منتقل می کنیم و پیام و حضور خدا را برای دیگران قابل لمس می سازیم .
 
 
هر رنجی در خدمت تکامل است .
 
 
شادی را هیچ پیامبر و قدیسی نمیتواند به تو ارزانی دارد . تو باید خود این ثروت را کسب کنی .
 
 
یکی از مهمترین گام های رسیدن به خدا ، عشق و یاری به فقر است .
 
 
خدای نور و زندگی ! هر روز مرا از عشقت لبریز کن تا از بگذرم و به رنجیدگان برسم . دعاها و اشکهایم را برایت می آورم . خودم را به تو تقدیم میکنم .
 
 
مراقب باشید انچه می بخشید چون رازی در قلبتان پنهان بماند .
 
 
زمین و آسمان شاید روزی ناپدید شوند اما حقیقت یا عشق فناناپذیر است . به آنچه فناناپذیر است بپیوندید .
 
 
با زندگی بیامیزید . به رنجیدگان یاری رسانید . به همه عشق بورزید . آنگاه خودتان ، تقدیر ، راز زندگی و خدا را خواهید شناخت .
 
 
تنها باشید اما نه منزوی . با مردم مراوده داشته باشید و خدا را در آنها ببینید .
 
 
آموزشی جدید لازم است تا قلب را بیدار کند . وقتی که قلب بیدار شود ، ذهن را در مسیر هدایت خواهد کرد و نوری از قلب به ذهن خواهد تابید .
 
 
ما با چشم ظاهر همه چیز را قضاوت میکنیم ، اما خدا به درون مینگرد . ما اعمال ظاهری را تحسین میکنیم ، اما خدا به انگیزه های درونی مینگرد .
 
 
انسان چیزی نیست که تصور می کند بلکه آن چیزی است که اراده میکند و می خواهد .
 
 
وقتی که تندر می غرد و توفان می وزد ، نهراس . در پس این تندر و آن طوفان ، کسی حضور دارد که زمین را آفرید و او عاشق و مهربان است .
 
 
وقتی که اندوهی نصیبمان میشود ، خدا لبخند میزند زیرا میداند که رنج گذراست و از رنج و درد است که زندگی غنا می یابد .
 
 
در راه زندگی هرگز از هیچ شکستی نومید نشو ، خدا با توست .
 
 
کسانی که قلبی پاک دارند حضور خدا را در همه وقایع می بینند .
 
 
دست نیافتنی ترین چیز در دنیا زمانیست که از دست رفته است .
 
 
خود بگو خدا با من است و همه چیز در دست اوست این جملات توفان را آرام می سازد .
 
 
هرکس همان گونه است که فکر می کند پس مراقب افکار خود باشید . ذهن همچون ساعتی پیوسته درحال کار کردن است و باید هر روز با اندیشه های خوب آن را کوک کرد .
 
 
دست نیافتنی ترین چیز در دنیا زمانیست که از دست رفته است .
 
 
خداوند برکتی عظیم به توبخشیده است . تو چه چیزی به اوتقدیم میکنی ؟
هرروزچیزی هر چند کوچک به اوتقدیم کن . از روی عشق و به نیازمندان . . .
 
 
میان دانستن و دریافت کردن فاصله زیادی است .
 
 
وقتی که بر یک وسوسه ، اندیشه پلید،یا خواسته نا خوشایند چیره می شویم واز ارتکاب به آن اجتناب ورزیم نیرویی نهفته و قدرتمند در درون ما شکفته می شود و پاره اللهی . جودمان را تقویت می کند .
انگاه نگاهی تازه ، نیرویی نوین و خردی متعالی تر نسبت به زندگی خواهیم داشت و با ارامش و سرور بیشتری راه عشق را می پیماییم .
 
 
اندیشیدن در زندگی مان نقش مهمی دارد اندیشیدن به نگرش‌ مان شکل می دهد ، اندیشه‌ مان می توانیم زندگی مان را دگرگون کنیم .
 
 
هر یک از ما می تواند در هر زمان که بخواهد وارد خانه دوست شود . تنها لازم است کلید قفل دل خویش بگشاییم . خانه دوست پیش رویمان خواهد بود . . .
 
 
به خدا دعا کنید تا از شما برای اجابت دعاهای دیگران استفاده کند .
 
 
وقتی خداوند در این نزدیکی است چرا دچار ترس می شوی ؟
 
 
زندگی به نخی بسته است و بسیار نامطمئن ، هیچوقت نمیدانید که مرگ چه زمانی شما را احضار میکند پس به هیچ چیز وابسته نباشید هر چیز را همانطورکه پیش می آید بپذیرید و پیوسته به خدا فکر کنید بگذارید که فکر خدا در زمینه آگاهی شما در همه اوقات جاری باشد . . .
 
 
مرگ مانند ماری است که پوست می اندازد . انسان نمی میرد بلکه فقط جسم مادی خود را ترک می کند . میتوان گفت که جسم مادی مرده است نه خود انسان ، انسان نمی میرد ، نمی تواند بمیرد .
 
 
مرگ مانند غروب خورشید است وقتیکه خورشید در اینجا غروب میکند در جائی دیگر طلوع میکند و در واقع هیچگاه خورشید غروب نمیکند به همین ترتیب مرگ هم فقط یک توهم ظاهری است .
 
 
آنچه در این دنیا مرگ تلقی میشود در دنیائی دیگر تولد است ، زیرا زندگی نهایتی ندارد .
 
 
شاید بعضی هاتون بگین چه کسی از اون دنیا اومده یا مرده و بعد زنده شده منظورم همان خواب جسم است ولی من یکی به این موضوع معتقدم . معتقدم که جسم فیزیکی پس از مرگ ما که جسم دیگری است و روح در مرحله بعدی به درآن جسم میرود که نامش ( قرینه اثیری ) است و از ماده ای بسیار ظریف و اثیری تشکیل شده است  . . .
 
 
مبادا آن کس را که هرگز ما را فراموش نمی کند فراموش کنیم . . .
 
 
مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود : مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد !
 
 
بزرگترین شکست از دست دادن ایمان است . متبرک کسی است که علی رغم همه رویدادها قلب خود را بسوی خدا می گیرد و می گوید : به تو توکل میکنم . . .
 
 
افراد بسیاری را دیده ام که برای اثبات برتری دین خود دست به هر کاری می زنند، آنها وارد مباحثاتی بی انتها می شوند ، حتی برای اثبات آن می جنگند و حاضرند که جان خود را ببازند . اما افراد اندکی را دیده ام که مطابق با تعالیم دین خود زندگی می کنند و گواه راستین تعالیم برتر دین در زندگی هستند .
 
 
 

______________________________

 

دادا جی‌. پی‌. واسوانی‌ در دوم‌ ماه‌ اگوست‌ سال‌ ۱۹۱۸ در حیدرآباد سند هندوستان‌ زاده‌ شد . او تحصیلات‌ عالی‌ خود را در کالج‌ سند کراچی‌ با موفقیت‌ چشم‌ گیری‌ گذراند و از آن‌ پس‌ در مسیر زندگی‌ به‌ پیروی‌ از استاد معنوی‌ خود ، سادو واسوانی‌ ـ که‌ عمویش‌ نیز بود ـ دل‌ گماشت‌ .

جی‌. پی‌. واسوانی‌ این‌ عارف‌ ، فیلسوف‌ ، انسان‌دوست‌ و آموزگار بزرگ‌ گام‌های‌ عموی‌ بزرگوارش‌ را پی‌ گرفت‌ و شیوۀ‌ زندگی‌ خود را بر اساس‌ کتاب‌های‌ مقدس‌ ، موعظه‌های‌ قدیسین‌ و منش‌ سادو واسوانی‌ بنا نهاد .
در حال‌ حاضر دادا جی‌. پی‌. واسوانی‌ سرآمد آموزگاران‌ معنوی‌ مرکز سادو واسوانی‌ ست‌ ، که‌ شعبات‌ گوناگونی‌ در شهرهای‌ هندوستان‌ و کشورهای‌ مختلف‌ جهان‌دارد . این‌ مرکز پس‌ از سادو واسوانی‌ با یاد و احترام‌ او نام‌گذاری‌ شد .
مردی‌ که‌ دانای‌ اسرار، فرزانه‌ و یک‌ قدیس‌ بود. او معتقد بود که‌ ما باید خداوند را با قلب‌ خود در آغوش‌ بکشیم‌ و خدمات‌ عاشقانۀ‌ خود را نثار تمامی‌ فرزندان‌ محنت‌ دیدۀ‌ او نماییم‌. سادو واسوانی‌ همچنین‌ پرندگان‌ و حیوانات‌ و همۀ‌ آفریده‌های‌ پروردگار را شایای‌ مهرورزی‌ می‌دانست‌ ، چرا که‌ آفرینش‌ را از یک‌ خانواده‌ به‌ شمار می‌آورد .

پیام‌ جی‌. پی‌. واسوانی‌ نیز تکریم‌ و عشق‌ نسبت‌ به‌ همۀ‌ موجودات‌ هستی‌ ست‌ . این‌ استاد معنوی‌ به‌ دلیل‌ سخنرانی‌های‌ جذاب‌ و الهام‌ بخش‌ خود در هندوستان‌ مورد احترام‌ والایی‌ قرار دارد . او همچنین‌ دارای‌ جایگاهویژه‌ ای‌ در تالار سخنرانی‌ دی‌. اچ‌. در سازمان‌ ملل‌ متحد است‌ و یک‌ کرسی‌ از مجلس‌ نمایندگان‌ انگلیس‌ به‌ این‌ عارف‌ گران‌ قدر اختصاص‌ دارد .

این‌ فیلسوف‌ شهیر هند تاکنون‌ سی‌ عنوان‌ کتاب‌ به‌ زبان‌ انگلیسی‌ منتشر کرده‌ است‌ . عناوین‌ کتابهای‌ منتشرۀ‌ واسوانی‌ به‌ زبان‌ مادری‌ او ـ سندی‌ ـ نیز بیش‌ از این‌ تعداد است‌ .

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Aerography به هنر نفاشی روی تجهیزات و ماشین گفته می‌شود. این کار معمولا با اسپری انجام می‌شود و تکنیک‌های مخصوص به خود را دارد.
 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون


SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون



SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون


SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون


SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون


SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون


SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون
 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

اخلاق محمّدی (ص)

اخلاق محمّدی

 

در کتاب اخلاق محمّدی جلوه هایی از اخلاق ملکوتی حضرت محمد(ص) بر اساس آنچه که در کتب معتبر تشیع و تسنن آمده است گرد آوری شده است تا خواننده به دقت در آن بنگرد و گفتار و کردار آن سلاله ی عشق و رحمت و سرچشمه ی زلال هدایت را الگو و سرمشق خویش سازد؛ زیرا خداوند فرمود:

«همانا رسول خدا برای شما الگو و نمادی نیکوست». (سوره احزاب/ آیه 21)

بنابراین، طبق دستور الهی، برای کسانی که در راه تهذیب و کسب اخلاق کریمانه در تلاشند، سزاوار است که پس از کسب معرفت و آشنایی، به وجود شریف آن حضرت اقتدا نموده و سعی کنند آنچه که در گفتار و رفتار آن حضرت وجود داشت را در خود مجسم نمایند.

در آیات بسیاری اطاعت از پیامبر را با اطاعت از خداوند همراه ساخته است. خوشبختانه در میان رهبران جهان کمتر کسی را سراغ داریم که زندگی و گفتارش چونان رسول خدا (ص) با این گستردگی و دقت برای آیندگان به یادگار مانده باشد؛ اما افسوس که امروزه این میراث گرانبها که می باید در تمام قسمت های زندگی مسلمانان به منزله برنامه زندگی سرمشق آنها باشد به فراموشی سپرده شده و در لابلای کتاب ها باقی و امّت اسلام از آن محروم مانده است.

طبق دستور الهی، برای کسانی که در راه تهذیب و کسب اخلاق کریمانه در تلاشند، سزاوار است که پس از کسب معرفت و آشنایی، به وجود شریف آن حضرت اقتدا نموده و سعی کنند آنچه که در گفتار و رفتار آن حضرت وجود داشت را در خود مجسم نمایند.

 

 

نگارنده کتاب بیان می کند که "ما مسلمانان گرچه هر روز لااقل بیست (20) مرتبه به رسالت آن بزرگوار در اذان و اقامه گواهی می دهیم و نیز در تشهد نماز روزانه نه (9) بار «اشهد انّ محمداً عبده و رسوله» را بر زبان می آوریم ولی چیزی که از همه کمتر به آن بها داده و به ندرت در پی آن هستیم تحقیق در رابطه با رسالت آن بزرگترین رسول الهی و فراگیری اصول و هدف بعثت است و ای کاش معلوم می گشت که کسی که هیچ خبری از رسالت و تاریخ و تعالیم آن بزرگوار ندارد چگونه به این رسالت گواهی می دهد.

 

از این رو و با تاکیدی که خود آن حضرت بر  اخلاق کریمانه داشتند و آن را هدف اساسی بعثت می دانستند و می فرمودند: «برانگیخته شدم تا صفات پسندیده را کامل سازم» بر آن شدیم که قطره ای از اقیانوس بی کران اخلاق آن حضرت را در مجموعه ای جمع آوری و عرضه نماییم؛ باشد که گفتار و کردار آن عزیز بر روح و جان ما اثر گذارد زیرا اگر ما مسلمانان با تمام وجود رسول خدا (ص) را درک نکنیم و گفتار و کردار او را سرلوحه کار خویش قرار ندهیم چه سود که روزی هزار مرتبه بر او درود فرستیم و یا زبان به مدح و ستایش او گشاییم آنچه اسلام از ما خواسته اسوه و الگو قرار دادن رسول خدا(ص) در تمام امور زندگی است. "

هدف کتاب حاضر پرداختن به دستورات اخلاقی در آیات و روایاتی می باشد که در قالب شخص رسول خدا (ص) تجسم یافته است و در چند فصل و با عنوان های: 1- اخلاق فردی 2- اخلاق خانوادگی 3- اخلاق اجتماعی 4- اخلاق سیاسی 5- اخلاق عبادی، بیان شده است.

مشخصات کتاب

اخلاق محمّدی: جلوه‌هایی از اخلاق فردی، خانوادگی، اجتماعی

 سیاسی و عبادی رسول اعظم (ص)

 

نویسنده :سید حسین تقوی

ناشر:مشهور

تنظیم :مرکز مشاوره

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

فهمیـده ام که ...



 

فهمــیده ام که یک زلزله ۷ ریشتری تمام مشکلات دیگر زندگی آدم را کم اهمیت می کند. ۲۸ ساله

فهمــیده ام که
در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم.
۲۹ ساله

فهمــیده ام که
هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری.
۱۲ ساله

فهمــیده ام که
نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد بدون آنکه به زنت بگویی "دوستت دارم".
۶۱ ساله

فهمــیده ام که
اگر عاشق انجام کاری باشم، آن را به نحو احسن انجام می دهم.
۴۸ ساله

فهمــیده ام که
وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم.
۳۸ ساله

فهمــیده ام که
می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند.
۲۰ ساله

فهمــیده ام که
وقتی مامانم میگه "حالا باشه تا بعد" این یعنی "نه".
۷ ساله

فهمــیده ام که
من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم.
۴۲ ساله

فهمــیده ام که
بیشتر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند.
۶۴ ساله

فهمــیده ام که
وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می زنند، من می ترسم.
۵ ساله

فهمــیده ام که
اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک "زندگی خوب"حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند.
۷۲ساله

فهمــیده ام که
وقتی من خیلی عجله داشته باشم، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد.
۲۹ ساله

فهمــیده ام که
بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام.
۳۸ ساله

فهمــیده ام که
مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل، رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه.
۳۴ ساله

فهمــیده ام که
اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری، باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید.
۲۹ ساله

فهمــیده ام که
باز کردن (نی زدن) در ساندیس از طرفی که نوشته "از این قسمت باز کنید" سخت تر از طرف دیگر است.
۵۴ ساله

فهمــیده ام که
عاشق نبودن گناه است.
۳۱ساله

فهمــیده ام
هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده.
۴۶ ساله

فهمــیده ام
مبارزه در زندگی برای خواسته هایت زیباست. اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند.
۲۷ ساله

فهمــیده ام
در فکر عوض کردن همسرم نباشم. خودمو عوض کنم و وفق بدم به موقعیت ها و مراحل مختلف زندگیم تا بتونم با بینش واضح زندگیم رو با خوشحالى و سرور ادامه بدم.
۴۲ ساله

فهمــیده ام که
وقتی طرف مقابل داد میزند صدایش به گوشم نمیرسد بلکه از آن رد می شود.
۵۰ ساله

فهمــیده ام
هرکس فقط و فقط به فکر خودشه، مرد واقعی اونه که همیشه و در همه حال به شریکش هم فکر کنه بی منت.
۳۵ ساله

فهمــیده ام
برای بدست آوردن چیزی که تا بحال نداشتی باید بری کاری رو انجام بدی که تا بحال انجامش نداده بودی.
۳۶ ساله

فهمــیده ام
سخت ترین کار دنیا شناخت انسانهاست و نمی توانی به شناخت تقریبی که از یک فرد چند لحظه قبل داشته ای ۱۰۰% اطمینان و اعتماد کنی.
۳۱ ساله

فهمیده ام که
ظرف های تو خالی بیشتر صدا دارند.
۲۱ ساله

فهمیده ام که
به خود بیاندیشم و فکر کسی نباشم چون کسی به فکر من نیست.
۲۵ ساله

فهمیده ام که
هرآنچه را که می اندیشیم روزی به حقیقت میرسد پس مثبت بیندیشید.
27 ساله

فهمیده ام
چیزهایی که برایم بی اهمیت هستند همیشه دردسرساز می شوند.
۱۳ساله

فهمیده ام برای به خطا نرفتن باید عاشق بود. عاشق خدا. عشق تنها چیزیه که اجازه نمیده خلاف نظر معشوق کاری انجام بدیم. ۲۷ساله

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

مناجات امام رضا علیه السلام با خدای بزرگ
مناجات امام رضا ع با خدای بزرگ

 

بار الها! آگاهم كه در بندگیت كوتاهى نموده و در فرمان بردنت سستى كرده ام،

در پیشگاه تو ایستاده ام،

 و دست هایم را به سوى تو بلند كرده ام،

 

 اگر راه حیا را می پیمودم از خواستن و دعا كردن می ترسیدم ...

 ولى … پروردگارم!

 آن گاه كه شنیدم گناه كاران را به در گاهت فرا می خوانى،

 و آنان را به بخشش نیكو و ثواب وعده می دهى،

 ... براى پیروى ندایت آمدم،

 و به مهربانی هاى مهربان ترین مهربانان پناه آوردم. و به وسیله برترین زن،

و به وسیله پیامبرت كه او را بر اهل طاعتت برترى داده و اجابت و  شفاعت را به او بخشیدى،

 

 و به فرزندانش، كه پیشوایان و جانشینان اویند،

 و به تمامی فرشتگانى كه به وسیله اینان به تو روى می كنند و در شفاعت

 نزد تو، آنان را كه خاصّان درگاه تواند، وسیله قرار می دهند به تو روى می آورم.

 ... پس بر ایشان درود فرست،

 و مرا از دلهره ملاقاتت درامان دار،

 و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،

 پیشاپیش، خواسته و سخنم را آن چه سبب ملاقات و دیدن تو می شود قرار دادم

 اگر با این همه، خواسته ام را رد كنى، امیدهایم به تو، تبدیل به یأس می گردد،

 هم چون مالكى كه از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،

 و آقایى كه از بنده اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز میزند.

 واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرا نگیرد،

 اگر مرا از درگاهت برانى، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟!.

 امّا ... اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى،

 چونان مالكى هستى كه لطف و بخششى را آغاز كرده،

و دوست دارد آن را به انجام رساند و مولایى را مانى كه لغزش

 بنده اش را نادیده انگاشته و به او رحم كرده است.

 در این حالت نمی دانم كدام نعمتت را شكر گزارم؟!. ... یا آن گاه كه با آغاز كردن كرم و احسان بر عفو و بخششت می افزایى؟!.

... آیا آن هنگام كه به فضل و بخششت از من خشنود شده و گذشته هایم را

 بر من می بخشایى؟!.

 

 پروردگارا! و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى،

خواسته ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر نا امید، آن است كه ...

 گناهان گذشته ام را بیامرزى،

 

 و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاك ها خفته اند، ببخشى.

 ... تنهایی شان را با انوار احسانت از بین ببر،

 و وحشتشان را با نشانه هاى بخششت به انس بدل كن،

 و به نیكوكارشان دم به دم، نعمت و شادمانى بخش،

 و به گناهكارشان، مغفرت و رحمت عطا كن،

 ... تا به لطف و مرحمتت ازخطرات قیامت در امان باشند،

 به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان،

 و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار كن،

 تا مشمول شادمانى گذشته و آینده شویم.

 آقایم!و مرا در رحمت با آنان شریك كن،

اگر در كارهایم چیزى سراغ دارى كه مقامشان را بالا می برد و بر اكرامشان

 می افزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،

 

 و آنان را مشمول رحمتت بگردان، هم چنان كه مرا در كودكى تربیت كردند.

(مفاتیح الجنان /دعاى امام رضا علیه السلام در مناجات با خدا)

 

منبع:یاران امین

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

یک شب ظلمانی در قصر
یک شب ظلمانی در قصر

 

امام از منزل خارج شد و اباصلت تا انتهای کوچه او را با نگاه خود بدرقه نمود در حالیکه می دانست امشب دعوت مامون از امام رضا طور دیگری است.آن شب زمان برای اباصلت در انتظار امام، طولانی تر از همیشه گذشت .تا اینکه امام از انتهای کوچه پیدا شد .از حالت راه رفتن امام هراسی سنگین در دل اباصلت افتاد .امام در حالیکه دست به دیوار گرفته بود و عبایش را بر سر کشیده بود به سمت خانه نزدیک می شد. گویا بدنش می لرزید و با هر نفسش صدای ناله ی ضعیفی شنیده می شد. امام نزدیکتر و نزدیکتر شد تا کبودی لبهایش، و پریدگی رنگ چهره اش نمایان گشت. اباصلت که میل به باور کردن نداشت، با نگاهی که سلامتی امام را آرزو می کرد، به امام خیره شد و سلام کرد و امام را _ که دیگر توان راه رفتن نداشت _  یاری داد . امام داخل اتاق شد. و در مقابل چشمان حیرت زده ی اباصلت، فرش حصیری کف اتاق را کنار زد و فرمود می خواهم مثل جد غریبم اباعبدالله روی خاک جان بدهم. دیگر همه چیز برای اباصلت روشن شده بود. اما چاره ای جز فرو خوردن بغض گلو نداشت .به دستور امام، در خانه را بست و محکم نمود و سپس به نزد امام بازگشت .

امام با چشمانی منتظر به در می نگریست و اسم تنها فرزندش _ جوادالائمه که در مدینه بود را _ به زبان می آورد. ناگهان کودکی با چهره ای معصومانه و چشمانی به اشک نشسته ،از در بسته وارد خانه شد .اباصلت با تعجب به کودک نگریست و گفت چگونه از در بسته وارد شدی؟

کودک گفت همان خدایی که در یک لحظه مرا از مدینه به خراسان آورد می تواند مرا از در بسته هم عبور دهد.

سپس نزد پدرش علی بن موسی الرضا علیه السلام رفت و سر او را روی پاهای کودکانه اش گذاشت .لحظاتی بین پدر و پسر گذشت که خدا بهتر از آن خبر دارد. و بعد قطرات اشک یتیمی بر چهره ی کودک غریب امام رضا جاری شد.

خبر، خیلی زود در همه ی شهر پیچید .اما...

آری خبر پیچیید اما نه همان طور که اتفاق افتاده بود بلکه همانطور که مامون می خواست .مامون می خواست کسی از ماجرای قتل با خبر نشود .به همین دلیل شهادت امام ،مرگ معمولی اعلام شد و برای پنهان ماندن راز جنایت مامون ، بسیاری از یاران نزدیک امام رضا هم مخفیانه در دل کوه و بیابان کشته شدند.

 تا بالاخره مامون ملعون هم شر خود را از دنیا کم کرد و رفت  و حرف زدن درباره نحوه ی شهادت  امام رضا، کم کم ترس خود را از دست داد .

و به مرور بعد از سالیان طولانی پرده از این راز سر به مهر برداشته شد و شیعیان دانستند که آن شب ظلمانی در قصر مامون به امام چه گذشت!

اما به راستی چه کسی اوج غربت امام را آن شب ظلمانی در قصر مامون  درک خواهد کرد؟

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 ... 135 136 137 138 139 ... 149 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , ssb.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com